بررسی و نگاهی به فیلم حرکت ناگهانی ممنوع؛ بی حرکت!

به گزارش مجله فیروزی، آریو راقب کیانی؛ استیون سودربرگ را به نوعی به همه فن حریف بودن در سینما می شناسند. این کارگردان هیچ گاه به ژانر خاصی پایبند نبوده و تنوع سبک در آثار او بسیار شاخص است. فیلم های سودربرگ غالبا در قصه پردازی از ساختار ساده ای برخوردارند و پیچیدگی خود را وابسته و منوط به همین ساده گویی می کنند.

بررسی و نگاهی به فیلم حرکت ناگهانی ممنوع؛ بی حرکت!

اساسا کاراکتر های سودربرگ در فیلم هایی که بالاخص او به سراغ قصه گویی دزد و پلیسی و سرقتی رفته است، به قدر کافی شناسانده نمی شوند و در واقع به شکل تماما یک وجهی معرفی می شوند. این قاعده در فیلم متاخر او هم بسیار به چشم می آید.

فیلم حرکت ناگهانی ممنوع آخرین ساخته این کارگردان فیلمی است که ساخت آن مانند فیلم های Contagion، Side Effects و Unsane کم هزینه بوده است. فیلمی جنایی که به سبک و سیاق آثار کلاسیک قدیمی ساخته شده است و این کارگردان نشان داد که همچنان به تجربه کردن راستا های نرفته در رزومه کاری اش شور و شوق بچگانه ای از خود نشان می دهد، هر چند که با موفقیت همراه نباشد.

قصه فیلم که در دهه 1950 دیترویت زمان می گذراند، بستر پیرنگی خود را در فضایی حاکی از خیانت افراد به یکدیگر و بی اعتمادی حاکم در روابط آن ها می سپارد. در نتیجه انتظار فضای تعلیق آمیز با چاشنی هیجان، از اینچنین فیلمی می رود.

سودربرگ در آخرین تالیف خود نشان داد که روی خوش به پرداخت اتمسفر کمدی سیاه یا همان گروتسک نشان داده تا بتواند در طرح مجرمانه ای که برای آدم های فیلم می چیند، بتواند برای مخاطبان این فیلم ایجاد محتوای طنزی کند که چندان خنده آور نیست و به قصد ایجاد تفکر جدی و چه بسا ناراحتی در او خلق شده اند.

فیلم در ابتدا آنچنان قصه خود را با سه کاراکتر کرت گالیز (با بازی دون چیلد)، رونالد (با بازی بنیسو دل تورو) و چارلی (با بازی کایران کالکین) پیش می برد و سرگرم کننده می گردد که تماشاگر ظنی به فریب خوردن درخصوص تشخیص قهرمان و ضد قهرمان و موضوع شخصیت آن ها به خود راه نمی دهد.

به مرور تماشاگر در می یابد که به وسط کشاندن ماجرای خانواده و خانه مت ورتز (با بازی امی سایمتز) به نام حسابدار شرکتی که از طریق سه شخصیت نامبرده به گروگان گرفته شده، کانونیت خاصی ندارد و دزدی سند از گاو صندوق رییس او هم محلی از اعراب ندارد و در واقع اصل داستان پیرامون جایزه مشخص شده از سمت مافیا برای کاراکتر های کرت و رونالد می گردد.

فیلم بار ها با قصه مینیمال خود به تماشاگر رو دست می زند و هر بار که گره ای از آن را می گشاید، به شکل زنجیروار گره کور دیگری به نقطه دیگری از روایت می زند. بنابراین جدا کردن سره از ناسره یا به بیان دیگر پیدا کردن دوست از دشمن در سراسر فیلم، به صورت کلاف سردرگمی باقی می ماند.

می توان این گونه تلقی کرد که سودربرگ در این فیلم قربانی و قربانی کننده را در یک کفه ترازو قرار داده است که تعمدا باید به شکل غریبانه ای در کنار یکدیگر زیست کنند. حتی آشکار شدن کارآگاه جو فینی (با بازی جون هام) در بزنگاه فیلم که همان شناسایی و دستگیری تبهکاران غیرحرفه ای با قطاری از دزد های بی فرجام شان هم بر مقدار دوز بلوف زدن های فیلم اضافه می کند و می توان اذعان داشت که این شخصیت هم همراستا با گیجی مضاعف مخاطب به قصه فیلم چپانده شده است.

حتی کارگردان تکلیف خود را با زن های حاضر در داستان نمی داند که بالاخره آن ها را خانه دار معرفی کند یا اغواگر. شاید فرمول نگارش فیلمنامه برمبنای رکب زدن های بی وقفه آدم ها به یکدیگر شکل گرفته است.

فیلم در از هم گسیختگی روایت، دو دغدغه فکری را هم مدام به رخ می کشاند؛ یکی مساله نژادپرستی است که کاراکتر کرت در نقش مدافع آن ظهور می کند و دیگری مساله تاثیر شرکت های غول خودروسازی مانند فورد، جنرال موتورز و کرایسلر در آلودگی هوا و عدم رعایت استاندارد های زیست محیطی است که هر دو عامل در حال بنا نهادن شهری عاری از سرزمینی برای سیاه پوستان است.

در نتیجه نه مساله فیلم در زمینه نژادی حائز اهمیت می گردد و نه پرداخت سیاسی به صنعت مدرن شده اتومبیل و مبدل های کاتالیستی آن ها می تواند تلنگری به مخاطب بزند. فیلم بی اغراق می خواهد حواس مخاطب و بیننده های خود را با هر چیزی پرت کند و هر لحظه با موقعیتی غیر قابل پیش بینی آن ها را شگفت زده کند و به قدری که در چیدمان مهره هایش می خواهد شطرنجی عمل کند که دست آخر به دست خود مات می گردد.

در این بازی فکری مولف، به قدری مهره های سفید و مهره های سیاه هم کیش های خود را می زنند و آدم فروشی می کنند که تنها چیزی که از فیلم بر جای می ماند، چند هزار دلار بی مصرف و یک سند که ارزش آن هیچ گاه مشخص نمی گردد روی صفحه 64 خانه ای است. در این بازی قدرت که سلسله مراتب جایگاه خود را از دست داده است، هیچ گاه تمییز داده نمی گردد که چه کسی در این هیاهوی زد و خورد بالاتر از همه واقع شده است و همانند دیالوگ فیلم چه کسی همه این قواعد را نوشته است.

در نتیجه در این فیلم بی قاعده و هرج و مرج طلب همه افراد دست های شان در جیب یکدیگر است، هر چند که کارگردان بخواهد نظمی را در این بی نظمی بیافریند.

شاید نقطه عطف مشهود فیلم به فرمت آرایش قاب های آن بر می گردد. سودربرگ در فیلم بی عقل هم بی پروایی اش را تصویر برداری با آزمون و خطای شخصی و استفاده از گوشی شخصی اش نشان داده است. در این فیلم هم، او نما های دیگری را ارایه می کند که حاکی از فاصله دوربین با سوژه های داستان است که باعث ایجاد تحدب در پیش زمینه لوکیشن ها است. لنز هایی که کنتراست ویژه ای به اطراف کاراکتر ها می بخشد و عکس های پارانومایی بی نظیری را پدید می آورند که به سرگیجه مخاطب می افزاید.

بدین نحو برای تماشای فیلم حرکت ناگهانی ممنوع باید چشم ها را شست و جور دیگر نگاه کرد. جوری که هر لحظه انتظار بی حرکت شدن هر کدام از شخصیت های فیلم دور از فکر نباشد.

منبع: روزنامه اعتماد

منبع: فرارو
انتشار: 21 مهر 1400 بروزرسانی: 21 مهر 1400 گردآورنده: mfiroozi.ir شناسه مطلب: 1647

به "بررسی و نگاهی به فیلم حرکت ناگهانی ممنوع؛ بی حرکت!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بررسی و نگاهی به فیلم حرکت ناگهانی ممنوع؛ بی حرکت!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید