تجربه پیروز خروج از انفعال در برابر ماهواره ، طنز، ظرافت و غیرمستقیم گویی
به گزارش مجله فیروزی، روز های خوب طنز آیتمی تلویزیون ایران به خاتمه رسیده اند، وگرنه هیچ قالبی برای به چالش کشیدن رسانه های فارسی زبان ماهواره مناسب تر از آیتم های طنز نبود.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، رسانه های فارسی زبان زیادی که متعلق به کشور های خارجی هستند، برای مخاطبان ایرانی برنامه می سازند و محصولات شان در داخل کشور استفاده می گردد. می دانیم که حتی یک مورد از این رسانه ها برای کسانی که تاسیس شان نموده اند، سود و بهره مالی ندارند و برعکس، آن ها برای سرپا ماندن این مجموعه ها باید کلی هزینه هم بپردازند. واضح است که راه اندازی و گرداندن چنین مجموعه هایی اگرچه بهره مستقیم مالی ندارند، لابد برای موسسان شان هدف و غایتی را تامین می نمایند. شاید در نگاه اول به نظر برسد که می توان از این تهدید به عنوان فرصت استفاده کرد، یعنی این رسانه ها از آنجا که به ادارات و سازمان ها و نهاد های حاکمیتی ایران متصل نیستند و حتی سر دشمنی هم دارند، خواهند توانست ایراد ها و انتقاد هایی را که در رسانه های خودی مطرح نمی نمایند، بازتاب بدهند. اما آیا تا به حال به واقع چنین بوده است؟
این رسانه ها بدون استثنا نشان داده اند که تنها از زاویه به خصوصی که همسو با منافع دولت های حامی آنهاست، به مسائل ایران می پردازند، نه از آن زاویه ای که نیاز روز جامعه ایران است. مثلا شبکه تلویزیونی من وتو که به ترویج سبک زندگی تجمل گرایانه می پردازد، در زمانه ای که کشور ما درگیر مسائلی از قبیل تبعیض و فاصله طبقاتی است، از چه جهت به نقد مسائل خواهد پرداخت؟ یا در دورانی که خودباوری نیاز اصلی ماست و کشورمان به جای چشم دوختن به تحولات جهانی در کشور های دیگر، باید به امکانات و ظرفیت های داخلی اش توجه کند، شبکه هایی مثل بی بی سی فارسی که مروج اصلی نگاه غرب گرایانه و کمپرادوریسم است، چگونه خواهد توانست ذهنیتی متناسب با جهت صحیح تغییرات را در جامعه ایران ایجاد کند؟ معمولا می بینیم که مشکل مان چیز دیگری است و این شبکه ها بحث را به ساحتی دیگر می برند. نقد های داخلی هرچند ممکن است به دلیل پاره ای از ملاحظات، آن لحن صریح، گاهی گزنده و حتی بسیاری از اوقات توهین آمیز رسانه های خارجی را نسبت به مسائل کشور نداشته باشند، درعوض می توانند نقطه زنی صحیح تری داشته باشند.
می دانیم که این رسانه ها از طرف کشور هایی تاسیس شده اند که درعرصه سیاسی دشمن ایران هستند و طبیعتا هدف غایی شان نابودی سیستم است، نه درست شدن ایرادها. آن ها حتی اگر مساله ای اصلاح گردد و رضایت در جامعه ایران نسبت به آن به وجود بیاید، ابدا خشنود نخواهد شد، چون دوست دارند وضع هر روز و هرچه بیشتر به سمت مکوششی شدن پیش برود. داستان روبروه منتقدان داخلی مسائل کشور با رسانه های فارسی زبان خارج از کشور از همین جاست که اهمیت پیدا می نماید. این منتقدان داخلی ابتدا ناچارند از شر مزاحمانی که اجازه نمی دهند بحث در مدار اصلی و درست خودش قرار بگیرد، خلاص شوند. طی این سال ها انواع روبروات با چنین موضوعی را تجربه نموده ایم. از سینما و تلویزیون گرفته تا کلوپ های فراوری برنامه در فضای مجازی و البته رسانه های مکتوب. آیا برخورد ما با این رسانه ها بهترین نوع برخورد و موثرترین نوع بوده است؟ تجربه نشان می دهد به رغم چند نقطه درخشان که در این زمینه دیده می شوند، معمولا واکنش ها چنانکه بایسته است، نبوده اند. تعدادی از واکنش ها به رسانه های خارجی سفارشی هستند و از طرف کسانی مطرح نمی شوند که خودشان هم منتقد شرایط و شرایط کشور به حساب می آیند و در عین حال، زاویه نقد رسانه های خارجی را گمراه نماینده می دانند. این ها بدترین نوع واکنش های انجام شده هستند. تعداد دیگری از واکنش ها روی نقطه اصلی ایرادات رسانه های خارجی متمرکز نیستند و صرفا کارکردی در حد اطفای احساسات دارند.
یک نکته که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد، رسمیت دادن و مهم جلوه دادن این رسانه های خارجی است. واکنش های داخلی به این نوع رسانه ها یا اخبارشان عموما با لحنی تند است که نیت گوینده و حتی عصبانیت او را به طور کامل برملا می نماید. این لحن نه تن ها حرفه ای نیست، بلکه غیر از مخاطبان خودی که بدون واکنش ما هم از این رسانه ها دل خوشی نداشتند، در ذهنیت افراد دیگر تاثیری نخواهد گذاشت. این رسانه های خارجی وقتی ایراد های اصلی را به آنان وارد می کنید معمولا خودشان را به نشنیدن می زنند، چون اصولا مطرح شدن آن مباحث به نفع شان نیست، مثلا کمپین مطالبه شفافیت مالی من وتو که در فضای مجازی به وجود آمد، با سکوت مطلق تمام عوامل این شبکه تلویزیونی روبرو شد. حالا باید پرسید عوامل شبکه من وتو و موسسان از به راه افتادن چنین کمپینی بیشتر عصبانی شدند یا جملات آبدار سرشار از عصبانیت و حاوی کلمات تند در واکنش به برخی برنامه هایشان؟ آن ها از آن لحن تند و عصبی به عنوان چیزی که نشانگر تاثیرگذاری شان بوده است، یاد می نمایند، اما وقتی که یک کمپین، نقطه ضعف اصلی شان را هدف می گیرد، با اینکه سکوت نموده اند، در حقیقت عصبانی تر هستند.
سریال دنباله دار ابراهیم حاتمی کیا و بی بی سی فارسی
در سینمای ایران هیچ کس مثل ابراهیم حاتمی کیا تا این اندازه در فیلم هایش سراغ موضوع رسانه های فارسی زبان خارج از کشور، خصوصا بی بی سی فارسی نرفته است. جست وجوی نام حاتمی کیا درکنار عبارت بی بی سی فارسی در فضای وب نشان می دهد که عوامل بی بی سی هم دلخوری فراوانی بابت همین موضوع با او پیدا نموده اند و معمولا سعی دارند این حس را پشت یک جور کنایه حرفه ای مخفی نمایند. اولین بار در سال 1376 بود که حاتمی کیا در یکی از فیلم هایش نام بی بی سی را برد. حاج کاظم، شخصیت اصلی فیلم آژانس شیشه ای، خطاب به سلحشور که ماموران امنیتی مقابل اوست، می گوید: امنیت ملی ما را بی بی سی و سی ان ان تعیین نمی نمایند.... آژانس شیشه ای در مقیاس کلی جامعه ایران، یکی از بیشترین میزان تماشاگران را بین تمام فیلم ها داشته که این البته به معنی فروش گیشه ای نیست، بلکه تماشای چندباره آن طی سال های متمادی رخ داده است و این دیالوگ هر بار شنیده می گردد. شاید خود حاتمی کیا هم تصور نمی کرد بعد از دهه 80 که بی بی سی، تلویزیون فارسی اش را هم تاسیس کرد، خبرنگاران روزنامه های داخلی که روزگاری در سالن جشنواره فجر، بسته به نوع نگاه شان برای دیالوگ های حاج کاظم یا سلحشور دست می زدند، حالا در قامت خبرنگاران بی بی سی فارسی، عوامل انتقام جویی از او شوند.
اولین بار سر گزارش یک جشن، لحن گزنده بی بی سی درمورد حاتمی کیا بروز پیدا کرد و این درحالی بود که خود این فیلم هم به شدت منتقد شرایط سیاسی جامعه بود. پس از آن وقتی حاتمی کیا فیلم چ را ساخت و در پی آن نطق های مکرر کرد و حاشیه های فراوان به وجود آورد، بی بی سی فارسی با همان لحن مخصوص به خودش فرصت را برای تسویه حساب با کسی که او را تعیین نماینده امنیت ملی نمی دانست، مناسب دید. حالا نوبت پاسخ مجدد حاتمی کیا بود. در فیلم بادیگارد وقتی حاج حیدر با جوان نخبه هسته ای روبرو می گردد که فکر می نماید توانسته از دست او فرار کند و به محافظ نیاز ندارد، خطاب به او می گوید: من اگر تروریست بودم، الان تو رو کشته بودم و رسیده بودم خونه و اخبارش رو از بی بی سی می دیدم.
هرقدر حاتمی کیا در اظهارنظر های شفاهی اش بی پرده و غوغاگر است، در فیلم هایش برعکس بسیار نمکین و به اندازه طعنه می زند. این طعنه به بی بی سی فارسی هم بی اینکه چنین رسانه ای را مهم جلوه بدهد یا گوینده اش را درمعرض اتهام تندروی قرار داده باشد، بسیار موثر بود. طبیعتا بازتاب های اخبار مربوط به بادیگارد و فیلم بعدی حاتمی کیا یعنی به وقت شام هم در بی بی سی وارد بازی طعنه های جهت دار شد. بالاخره نوبت به فیلم خروج رسید. آنچه در بخشی از فیلم خروج نمایش داده شد، شرحی دراماتیک از نوع روبروه منتقدان داخلی با رسانه های خارجی است؛ خصوصا آنجایی که این منتقدان (یا در فیلم خروج معترضان) ابتدا باید از شر رسانه هایی که جهت اصلی اعتراض را تحریف می نمایند، خلاص شوند.
اینستاگرام بی بی سی فارسی با مقداری تغییر در عنوان این رسانه و لوگوی آن، از عوامل اصلی ایجاد دردسر برای روستاییان خروج نموده بود و چیزی که در ادامه به آن ها نیرو داد، حضور مستقیم شان دربرابر دوربین شهروندان و از میان برداشتن واسطه هایی مثل این شبکه ها بود. بی بی سی این بار به همین موضوع به طور مستقل و در قالب یک گزارش پرداخت و البته نتوانست تفکیک تعیینی بین فضای مجازی و رسانه های خارجی قائل گردد. در همان جشنواره فجر سی وهشتم که خروج برای اولین بار به نمایش در آمد، فیلم دیگری نمایش داده شد با عنوان آبادان یازده60 به کارگردانی مهرداد خوشبخت. این فیلم کوشش عده ای از عوامل رادیو آبادان در اوایل جنگ را روایت می کرد که می خواستند اجازه ندهند صدای رسانه شان خاموش گردد. در بخشی از فیلم، به قرائت کد کودتای 28 مرداد 1332 از رادیو فارسی بی بی سی اشاره می گردد. بی بی سی هر شب می گفت ساعت 12 نیمه شب است، اما در شب کودتا گفت ساعت دقیقا 12 نیمه شب است و این برای کودتاچیانی که به رادیو گوش چسبانده بودند، رمز عملیات بود. رئیس رادیو آبادان هم با الهام از این قضیه بین خودش و همسرش رمز می گذارد و می گوید هر وقت رادیو گفت اینجا آبادان است و آبادان می ماند، مطمئن باش که حال ما خوب است. تکرار این کد بین رئیس رادیو آبادان و همسرش باعث می گردد که مخاطب مرتب یاد کد بی بی سی در شب کودتا هم بیفتد. به هرحال وقتی فیلم تمام می گردد، در ابتدای تیتراژ سرانجامی اش اولین عنوان این است؛ با تشکر فراوان از ابراهیم حاتمی کیا.
ماهواره ها در خنده بازار؛ آخرین طنازی های به اندازه، قبل از دوره خودستایی
صداوسیمای ایران از دودهه پیش به این سو هر روز لحن خودستایانه و انتقادناپذیرتری پیدا کرد. پیش از این، سریال های تلویزیون در برنامه هایی روی آنتن همان تلویزیون نقد می شدند و گاهی تندترین انتقاد ها را دریافت می کردند. یکی دیگر از سرگرمی های مردم با تلویزیون تماشای برنامه هایی بود که به شوخی با سایر برنامه های صداوسیما می پرداختند، اما هرچه به دوره جدید نزدیک تر شدیم، این فضا بیشتر تغییر کرد. یکی از طنز های مکتوب روزنامه ای که هنگام انجام مذاکرات منتهی به امضای قرارداد برجام، با نوع پوشش رسانه های مختلف از این واقعه شوخی می کرد، وقتی به خبرنگار فرضی صداوسیما رسید، دقیقا روی همین نقطه دست گذاشت. یک نفر در استودیو شبکه خبر از همکار گزارشگرش در سوئیس سوالات مختلفی درباره برجام می پرسید و او تقریبا تمام سوالات را با یک مضمون ساده جواب می داد که پوشش صداوسیما از این اتفاقات بی نظیر است.
برنامه طنز خنده بازار آخرین برنامه ای بود که در تلویزیون ایران به شوخی با سایر برنامه ها و نقد آن ها می پرداخت. البته همین مجموعه هم رفته رفته ناچار شد دست از سر سایر مجموعه های سیما بردارد و سراغ موضوعات دیگری در جامعه برود. در دوره ای که خنده بازار هنوز کم وبیش با برنامه های سیما شوخی می کرد، یک آیتم به آن اضافه شد که شبکه ماهواره ای من وتو را دست می انداخت. این آیتم خیلی خوب اجرا شده بود؛ به طوری که حتی خود عوامل من وتو هم آن را در شبکه شان پخش کردند و به ستایش از بازیگران آن پرداختند. نقد من وتو که همراه با نقد از شبکه تلویزیونی صدای آمریکا بود، وقتی جا داشت و قابل هضم به حساب می آمد که صداوسیما از خودش هم مرتب نقد می کرد و لابه لای آن گریزی به شبکه های ماهواره ای زده می شد؛ اما از وقتی صدا سیما به جای رسانه ملی، در مرحله اول تبدیل به روابط عمومی خودش شد و هر روز بیشتر در سندروم خودستایی فرو رفت، دیگر پرداختن به چنین موضوعاتی در برنامه های طنز محملی نداشت و البته اتفاق هم نیفتاد.
دی بی سی فارسی؛ فاش نماینده لحن پنهان بی بی سی
دی بی سی فارسی که در لوگوی آن عروسک دیبی از مجموعه کلاه قرمزی هم قرار داده شده، یک طنز انتقادی نکته سنج در واکنش به لحن کنایی و جهت دار بی بی سی فارسی است؛ لحنی که در لفافه ادعای بیطرفی پیچیده می گردد، اما جانبدارانه است. تقریبا همه می دانند که دیبی یکی از کاراکتر های خاص مجموعه کلاه قرمزی است. این عروسک شیرین، به طور کل معنای کلمات را معکوس می شنود و بیان می نماید. مثلا ازت متنفرم به زبان دیبی می گردد دوستت دارم. شباهت آوایی واژه دی بی سی با بی بی سی یک نکته ظریف بود که در بخش های دیگر این آیتم هم از تکنیک آن استفاده شد. مثلا اسم خبرنگاران بی بی سی فارسی با یک تغییر آوایی کوچک تبدیل به اسم خبرنگاران بی بی سی می گردد. بهمن اردلان تبدیل می گردد به بهمن ارغوان یا کسرا ناجی به کسرا حاجی. اجرای این برنامه بسیار با خود بی بی سی شباهت دارد و زاویه ای که برای شوخی با لحن بی بی سی انتخاب نموده هم به طرز حیرت انگیزی دارای عمق و دقت است. اگر دی بی سی با لودگی سراغ شوخی با بی بی سی فارسی می رفت، نهایتا در یکی دو آیتم می توانست پیروز باشد، اما اینکه کارش را ادامه داده و لااقل تا اینجای کار، هر روز به مخاطبان آن اضافه می گردد، به دلیل زاویه ای است که برای نقد طنازانه بی بی سی انتخاب نموده است. بی بی سی اخبار را به طور کاملا گزینش گرانه ای انتخاب می نماید و برخی از آن ها را ضریب داده و دارای اهمیت بیشتری جلوه می دهد و برخی دیگر را به نوعی که نتوان گفت پوشش نداده است، به گوشه وکنار ها می فرستد.
بی بی سی در انتخاب لحن هم شیطنت خاصی دارد که چندان دوست داشتنی نیست و بوی روراست نبودن می دهد. همین چیز ها حتی گاهی برخی از مخاطبان بی بی سی را نسبت به آن خشمگین می نماید. یک نمونه مشهور و نسبتا متاخر آن استفاده نکردن این رسانه در تمام بخش های تصویری، صوتی، مکتوب و مجازی اخبارش از واژه تروریستی، در توصیف حمله به رژه نظامیان اهواز بود. این قضیه فقط در یکی دو مورد اتفاق نیفتاد و طی طول مدتی که این رسانه باید اخبار حمله تروریستی به رژه اهواز را پوشش می داد، روی آن تاکید شده بود. تعیین بود که بی بی سی می خواست از جدایی طلبان و تروریست هایی که علیه ایران فعالیت می نمایند، جانبداری کند؛ اما این جانبداری را لااقل حالا به طرز علنی رو نمی کرد و زیر بار آن نمی رفت؛ یعنی همین که یک رسانه با لحن بی طرفانه جانبداری کند، به طور طبیعی خیلی بیشتر باعث خشم و تنفر مخاطبانش خواهد شد. نقطه قوت برنامه دی بی سی فارسی، برجسته و برملا کردن همین لحن دوسویه است. از روزی که این آیتم طنز در فضای مجازی راه افتاده، مرتب بر تعداد مخاطبان آن اضافه شده است، اما عوامل و کارگزاران بی بی سی فارسی، برخلاف رویه معمولی که رسانه ها در واکنش به شوخی با خودشان دارند، به شکل حیرت انگیزی اساسا هیچ واکنشی به آن نشان نداده اند و طوری رفتار نموده اند که انگار وجود چنین برنامه ای به گوش شان هم نخورده است، درحالی که قطعا چنین نیست. آن ها حتی در فضای مجازی و صفحات شخصی شان چیزی درباره دی بی سی فارسی نگفته اند. تعیین است آنچه دی بی سی به عنوان کاریکاتوری از بی بی سی روی آن تاکید ویژه می نماید، چیزی نیست که عوامل بی بی سی دوست داشته باشند چندان به چشم بیاید و مطرح گردد. دی بی سی آن دسته از خصوصیات بی بی سی فارسی را که خودش سعی در مخفی کردن شان دارد، برملا می نماید و طنز خودش را هم بر آن ها راسخ نموده است. این برنامه کاملا قابلیت این را خواهد داشت که برای مطالعه رسانه هایی مثل بی بی سی به آن ارجاع داده گردد؛ چون خصوصیات تمایزبخش این شبکه تلویزیونی با شبکه های تلویزیونی ایران و سایر شبکه های جهان را طوری آنالیز می نماید که انگار فرمول بی بی سی فارسی را لو داده است.
بخش خبری سیما و واکنش های مستقیم و بدون ظرافت
سازمان صداوسیما تنها رسانه تصویری در ایران است که مخاطبان داخل کشور می توانند بدون دور زدن هیچ قانونی برنامه هایش را به شکل مجانی در خانه هایشان تماشا نمایند. خیلی ها می گویند عمده ترین دلیلی که باعث شد طی سال های اخیر توجه برخی از مخاطبان داخلی به سمت رسانه های خارجی جلب گردد، عملکرد های غلط یا خالی از ظرافت صداوسیما، به خصوص در حساس ترین مقاطع بوده است.
امروز اخبار صداوسیما تقریبا بخش ثابتی را برای پاسخ دادن به همان رسانه های بیگانه ای تدارک دیده که به دلیل عملکرد های غلط و خالی از ظرافت صداوسیما تا این اندازه اهمیت پیدا نموده اند؛ وگرنه نمی توان منکر بود بسیاری از خانواده هایی که امروز مخاطب اخبار ماهواره هسـتند، به طور اصولی هیچ نسبتی با دیش ماهواره روی پشت بام منازل شان نداشتند. متاسفانه این بخش ثابت اخبار سیما که به رسانه های بیگانه پاسخ می دهد، جزء مهم ترین بخش های آن محسوب می گردد و خبرنگارانی که در این حوزه فعالیت می نمایند، جزء خبرنگاران محبوب روسای سازمان هستند. اصولا شأن صداوسیمای ایران باید بالاتر از این باشد که یک بخش ثابت را به کامنت گذاشتن تصویری پای گزارش رسانه های ماهواره ای یا گنگ های مجازی اختصاص بدهد؛ اما این رخ داده است. لحن این گزارش ها هم کاملا شبیه به بولتن های تند امنیتی است و نه تن ها جاذبه و اقناعی برای مخاطب عام درنظر نگرفته، بلکه درمقابل لحن رسانه های بیگانه که راجع به ایران، به شکل تلویحی و غیرمستقیم می گویند (همه خوب هستند و فقط ما بد هستیم) این بخش خبری نه حتی لااقل در لفافه و کنایی و غیرمستقیم، بلکه با لحنی صریح و پر از فریاد و بغض آلود چنین واکنش نشان می دهد که نخیر (همه بد هستند و ما خوب هستیم).
بخش خبر صداوسیما از هر نوع ظرافت و تاثیرگذاری غیرمستقیم روی مخاطبش معاف است و غیر از چنین بخش هایی که درحقیقت قسمت های انتقادی اخبار به حساب می آیند، در سایر گزارش ها تا حدود زیادی به روابط عمومی نهاد های مختلف حاکمیتی، خصوصا نهاد های دولتی تبدیل شده است. حالا تصور کنید چنین رسانه ای تنها بخش خودش را که به طور جدی لحن انتقادی دارد، به کامنت های تصویری تند پای گزارش ماهواره های فارسی زبان و گنگ های مجازی اختصاص می دهد و در اوج مسائل جامعه ایران، به شکل های مختلف سعی دارد اساسا وجود چنین معضلاتی را منکر گردد یا آن ها را نادیده بگیرد. گفتمان این رسانه چقدر مقبولیت خواهد یافت و چقدر می تواند توقع داشته باشد که مخاطبش گزاره (همه بد هستند و ما خوب هستیم) را باور کند؟
به جای اختصاص دادن بخش ثابت خبری، درباره ماهواره ها آیتم طنز بسازید
روز های خوب طنز آیتمی تلویزیون ایران به سرانجام رسیده اند، وگرنه هیچ قالبی برای به چالش کشیدن رسانه های فارسی زبان ماهواره مناسب تر از آیتم های طنز نبود. اصولا آیتم طنز غیر از مسائل روزمره اجتماع، یکی از اصلی ترین سوژه هایش را از رسانه های مشهور و برنامه هایشان می گیرد و شوخی با این برنامه ها و اخبار، از چند جهت مفید و سازنده است؛ اولا باعث دیده شدن برنامه های مهجور، اما جذاب می گردد، ثانیا باعث می گردد اگر کسی درمعرض استفاده از یک برنامه واقع شده است، چنانکه ضروری است با آمادگی ذهنی سراغ آن برود یا این برخورد را تجربه کند.
مورد اول برای برنامه های خود سازمان صداوسیما فایده خواهد داشت و مورد دوم برخورد مخاطبان ایرانی را درمقابل رسانه های فارسی زبان ماهواره، بی سپر باقی نمی گذارد. اما صداوسیمای ایران طی دودهه اخیر، هر روز بیشتر از ظرفیت خودانتقادی اش کاسته و کم کم وارد فضای خودستایی شده است. به همین دلیل، از ترس نقد شدن برنامه های تلویزیون روی آنتن خود تلویزیون، صداوسیما اجازه شوخی کردن با خودش را کاملا از خودش سلب کرد و طبیعتا دیگر نمی تواند با موارد دیگری مثل شبکه های ماهواره ای هم برخوردی از جنس طنز انتقادی داشته باشد. مهران مدیری در دوره ای که برای سریال سازی با تلویزیون به مشکل برخورده بود و ناچار شد سراغ شبکه نمایش خانگی برود، یک مجموعه آیتمی 50 دقیقه ای به نام بمب خنده ساخت که به شوخی با شبکه های ماهواره ای می پرداخت. این مجموعه در اردیبهشت 1387 و بین دو مجموعه مرد هزارچهره و مرد دوهزار چهره و با حضور عوامل قهوه تلخ ساخته شد؛ اما به دلیل صحنه پایکوبی بیژن بنفشه خواه و چند متلک بو دار، به آن مجوز پخش داده نشد. بعد ها در سال 1389 سی دی بمب خنده سر از گوشه وکنار خیابان ها درآورد و در فضای پس از انتخابات 1388، یکی از بهترین کارکرد ها را به طور اتوماتیک در روبروه با شبکه هایی که آن روز ها بسیار پررونق شده بودند، ایجاد کرد.
چه محصولی در فضای پساهشتادوهشت، بهترین روبروه را با شبکه های ماهواره ای ایجاد کرد؟ همان محصولی که به دلیل صحنه پایکوبی بیژن بنفشه خواه و متلک های بودارش حتی از شبکه نمایش خانگی مجوز نگرفت؛ تا چه رسد به پخش از تلویزیون. برای اینکه سرنوشت آیتم های طنز انتقادی از ماهواره ها را در تلویزیون ایران بهتر رصد کنیم، می توان به تنها نمونه دیگری که غیر از بمب خنده به طور جدی وارد این فضا شد، توجه کرد. سیگنال موجود است هم مجموعه ای تلویزیونی به کارگردانی مهدی مظلومی بود که در سال 1393 پخش شد. این سریال در ابتدا قرار بود از شبکه 3 سیما پخش گردد، اما به دلیل اختلافات تهیه نماینده و مدیران سیما در قالب شبکه خانگی توزیع شد. البته بعد ها و در یک اتفاق عجیب و در اردیبهشت 1396، این مجموعه از شبکه نسیم پخش شد. داستان این مجموعه تلویزیونی درباره جوانی بود که علاقه به خوانندگی دارد و در هیچ کدام از سبک های موسیقی پیروز نمی گردد و نهایتا برای خوانندگی به خارج از کشور سفر می نماید. این مجموعه سعی داشت تصویری از آنچه در شبکه های ماهواره ای می گذشت را ارائه کند. جالب اینجاست که مهدی مظلومی، کارگردان این مجموعه هم مدتی بعد از ساخت سیگنال موجود است و اتفاقاتی که برای آن افتاد، به شبکه ماهواره ای جم در خارج از کشور پیوست و با حل شدن مسائل، در سال 1396 به کشور برگشت و سریالش هم از تلویزیون پخش شد.
منبع: خبرگزاری دانشجو