می خواهم 10 هزار فرزند داشته باشم
به گزارش مجله فیروزی، زادگاه من تبریز است؛ شهر اولین ها، شهری پاکیزه، زیبا و امن، با کمترین میزان بیکاری و بالاترین میزان جذب سرمایه و خاتمه زنده ترین شهر ایران.
اینها را محمد بهشتی نوشته است، یک مرد، یک پدر، یک کارآفرین و یک انسان نیکوکار. به پدر بودنش اگر باشد او بابای یک دختر پنج ساله است، به کارآفرین بودنش اگر باشد او صاحب یک کارخانه فرشبافی و فروشگاه های زنجیره ای فرش ماشینی و ده ها فکر بکر است، به نیکوکار بودنش هم اگر باشد او حامی 1250 کودک بی پشت وپناه است؛ فرقی ندارد کجا، همه جای ایران، هرجا که فقر در آن چنبره زده است.
او با این که تابه حال هزار بار اُف گفته که دولتی ها پس چه کار می نمایند هر بار این اف ها را قورت داده و به رسم همه کارآفرین ها که هنرشان خلق ثروت و فرصت است، بر توسعه کسب وکار خویش که با ریسمانی نامرئی به سرنوشت صدها کودک و خانواده متصل است، متمرکز شده و از خودش یک حامی در ذهنش ساخته که ماموریت امروزش سیر کردن شکم بچه های محروم و پوشاندن تن عریان شان و برآوردن آرزوهای کوچک شان است و ماموریت فردایش خلق فرصت های شغلی برای آنها و تبدیل شان از آدم های ماهی خور به ماهیگیر.
چمدان رویاهای محمد بهشتی پر است. ایده های قشنگ او به عنوان پدری 43ساله که معتقد است 1251 فرزند دارد، اگر در این سرزمین تکثیر شود رد پایی از فقر و محرومیت باقی نمی ماند.
او رویای ایرانی بی کودک مستاصل و جوان بیکار را دارد که اگر روزگار با برنامه هایش راه بیاید، فرش، این محصول تنیده شده از تار و پود اصالت، رویای او را محقق خواهد نمود.
شما یکی از حامیان بچه ها محروم ایران هستید. چه شد حامی شدن را انتخاب کردید؟
بیشتر از 10سال قبل به صورت جسته گریخته کارهای خیری انجام می دادم و در سفرهایی که به نقاط مختلف کشور داشتم با این قبیل بچه ها روبه رو می شدم. به تدریج با معرفی برخی دوستان، ابتدا 10 تا 20 کودک و سپس 50 تا 100 کودک را تحت پوشش بردم تا امروز که تعداد این بچه ها به 1250 رسیده و اگر خدا یاری کند در آینده نزدیک تعدادشان را به 2000 نفر خواهم رساند.
داشتن این همه فرزند برایتان مخارج سنگینی ندارد؟
در سال حدود ... تومان برای این بچه ها هزینه می شود (مصاحبه شونده مایل به ذکر عدد نیست) اما با چشم های خودم می بینم که هرچقدر تعداد آنها بیشتر می شود انگار که روزی شان را با خودشان می آورند. چیزی از من کم نمی شود.
پس معتقدید این بچه ها روزی خودشان را می خورند و شما فقط وسیله رساندن این روزی به آنها هستید؟
بله، غیر از این نیست. خدا یاری می نماید و چرخ مالی ما می چرخد. این بچه ها با خودشان برکت می آورند و هرچه برایشان خرج می شود انگار نه انگار که هزینه شده است. یعنی در کسب و کار و فراوری و سازمان مالی ما خللی وارد نمی شود.
با این بچه ها ارتباط چهره به چهره هم دارید؟
قبل از کرونا بله، اما بعد از کرونا روابط فیزیکی بسیار کم شده ولی در عوض به وسیله فضای مجازی، ارسال عکس، ویدئو و نامه با هم ارتباط داریم. قبل از این که کرونا بیاید یا در مراسم مختلف یا در خانه این بچه ها با آنها ملاقات داشتیم که امیدوارم با تمام شدن کرونا دوباره این ملاقاتها تازه شود.
شما 1250 کودک تحت حمایت دارید. کدام یک از آنها بیشتر به دل تان نشسته؟
هیچ کدام شان با هم فرقی ندارند. من احساس می کنم اکنون با دختر خودم 1251 فرزند دارم که هرکدام مسائل، آرزوها، دیدگاه ها و قیافه های مختلفی دارند.
دیدن این بچه ها از یک بابت مرا ناراحت می نماید و از نظر دیگر شادمان، چون می بینم که امید به زندگی آنها برمی شود. ای کاش آدم های بیشتری بودند که امید را در دل آدم های ناامید این سرزمین زنده می کردند.
فرزندان تحت پوشش شما فقط ایتام هستند؟
برخی ها یتیم هستند و برخی ها فرزند طلاق، عده ای هم پدر و مادرها رهایشان نموده اند. بیشتر این بچه ها هیچ حامی مستقیمی ندارند و اگر پدر، مادر یا پدرعظیم و مادرعظیمی هست توان حمایت از بچه ها را ندارند. با خلوص نیت حمایت کردن کار واقعا دشواری است و کوشش مضاعف و شبانه روزی می خواهد.
با سرمایه ای که شما دارید به قول عده ای می توانید در اروپا و آمریکا بهترین زندگی را داشته باشید، پس چرا خودتان را درگیر این دشواری ها می کنید؟
خیلی ها به من می گویند خود را از ایران و همه سختی هایش جدا کنم اما وقتی می بینم که توان اشتغال زایی برای خانواده ها را دارم بسیار شادمان و راضی می شوم و همین شادمانی به من برای ادامه کار انگیزه می دهد. من اگر به اروپا و آمریکا بروم به چه کسی یاری کنم؟ من می خواهم هم به کسب و کار و فراوریم برسم و هم به حمایت از محرومان. از نظر من این رسالت آدم هایی مثل ماست و هرکسی کاری انجام ندهد یا کوتاهی نموده یا سعادت نداشته.
شما مرد پولداری هستید؟
(بعد از چندثانیه مکث) خیلی نه ولی طبیعی است هر قدر کسب و کار توسعه پیدا کند سرمایه عظیم تر می شود اما مهم این است با این سرمایه عظیم چه کار می کنیم. عده ای دنبال خانه های چندهزار متری، ماشین های آن چنانی و لباس ها و اشیای لوکس و گران قیمت اند ولی برای من یک خانه 200متری که دارم کافی است. من باید کاری کنم کسانی که در حسرت یک سرپناه و حتی داشتن یک آلونک هستند به خواسته هایشان برسند، پس نباید دنبال اشرافی گری باشم. عشق من هنر و فراوری است.
با دیدن خودروهای چندمیلیاردی وسوسه نمی شوید؟
من خودروی لوکس داشته ام ولی از آن لذتی نمی بردم. مرفه بودن اصلا چیز بدی نیست و با امکانات زندگی کردن خوب است اما نه در حدی که به جامعه آسیب بزند. من زندگی متعادل و همگام با جامعه را دوست دارم نه زندگی به سبک کسانی که ثروت شان بی ریشه است و بدون حساب و کتاب خرج می نمایند.
خودروی لوکس تان چه بود؟
بی ام و تیپ 7.
و چه کارش کردید؟
آن را فروختم و به سرمایه کارخانه اضافه کردم تا فراوری توسعه یابد.
حمایت از فرزندان یتیم، محروم و بی پناه کاری جذاب و ضروری است اما آینده این بچه ها هم به اندازه امروزشان مهم است. برای شغل این بچه ها در آینده و این که روی پای خودشان بایستند، برنامه ای دارید؟
مشغول راه اندازی کارگاه های فرش دستباف در تبریز هستم تا خانواده های محروم فرش ببافند و فراوریاتشان را از آنها بخرم و در فروشگاه های زنجیره ای مان با قیمت معقول بفروشم. فعلا قرار است کار با 100نفر آغاز شود و به تدریج کار گسترده شود. در واقع چون کار من فراوری و سرمایه گذاری است، می خواهم سرمایه را به سمتی ببرم که بر سود و عایداتش اضافه شود و برای ساخت فضاهایی مثل مدرسه یا کارگاه قالیبافی هزینه کنم.
اینها برنامه سال آینده من است که در کنارش قصد دارم تعدادی از فرزندان تحت پوشش مان را به لحاظ تحصیلی در مسیری راهنمایی کنم تا بتوانند در مجموعه خودمان به کار مشغول شوند. همچنین در نظر دارم دانشگاه فرش تاسیس کنم تا این بچه ها و کارکنان خودمان آموزش ببینند و با یاری فرش که هنر اصیل ایرانی است زندگی خود را اداره نمایند.
پس همه آرزوهایتان برای دیگران است. برای خودتان هم آرزویی دارید؟
آرزویم رساندن تعداد فرزندان تحت پوشش به 10هزار نفر است.
این هم که آرزو برای دیگران است!
آرزوی من غیر از این نیست.
معین است حس پدری در شما قوی است، درست است؟
بله کاملا. درست است بهشت زیر پای مادران است ولی حس پدری هم بسیار قوی است و پدران هم می توانند مانند مادرها دوست داشتنی باشند. پدر یعنی قدرت، تکیه گاه، یک سقف. من احساس می کنم هر کودکی به یک پدر، یک حامی و یک تکیه گاه احتیاج دارد. من این حس پدری را هم در قبال دختر پنج ساله خودم احساس می کنم و هم در قبال 1250 کودک تحت حمایتم.
حتما این احساس دوطرفه است.
بله و من آن را کاملا احساس می کنم.
چگونه؟
از نامه هایی که دریافت می کنم، از نقاشی هایی که برایم به عنوان هدیه می فرستند، از فیلم هایی که از خودشان برایم می گیرند و کلیپ هایی که ارسال می نمایند، حتی از یک روسری که برای همسرم می فرستند.
نامه ها را که می خوانید چه حسی پیدا می کنید؟
از اول تا آخر نامه اشک می ریزم چون خودم را برای لحظاتی جای آنها می گذارم و به خودم تلنگر می زنم باید دردهای بیشتری را دوا کنم.
مریم خباز - جامعه / روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین